نیکولا

ساخت وبلاگ
رئیس نیامده بود و هنوز کارمان برای آن روز شروع نشده بود. داشتم تند تند داستانی را که به ذهنم رسیده بود، توی دفترم می‌نوشتم. داستان‌ها اینطوری‌اند؛ اگر همان موقع دستشان را نگیری و به این دنیا نکشانی‌، قهر می‌کنند و می‌روند. من هم دست داستانم را گرفته بودم و داشتم کم کم به‌دنیایش می آوردم. یکهو گریه‌ام گرفت. پسره‌ی میز بغلی گفت: «چی شده؟ خوبی؟». با هن‌هن گفتم: «این بچه‌هه، شخصیت داستانم، خیلی گناه داره. دلم براش می‌سوزه...» و بعد بقیه‌ی اشک‌هایم را با شالم پاک کردم. پسره‌ی میز بغلی با دست زد روی پیشانی‌اش و بی‌صدا خندید و گفت: «واااااي! تو خیلی خُ نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 16:13

مردها اصولا به دو گونه تقسیم می‌شوند: ران‌دارها و بی‌ران‌ها «ران‌دارها» آنهایی هستند که نصف صندلی عقب تاکسی را اشغال می‌کنند و انقدر گشاد می‌نشینند که هرطور شده رانشان با ران نفر بغل‌دستی تماس داشته باشد. فرقی هم نمی‌کند نفر کناری زن باشد یا مرد، چون خیلی از مردهای ران‌دار اصلا به دنبال لذت جسمی نیستند بلکه فقط می‌خواهند عظمت (!) ران‌هایشان را به رخ بکشند! گونه‌ی دوم مردهایی هستند که ران‌های بزرگی ندارند اما حجم شعورشان از ران‌هایشان بیشتر است. برای همین به محدوده‌ی یک‌سوم خودشان در صندلی عقب تاکسی راضی‌اند و مسیر را برای بغل‌دستی‌هایش نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 185 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 11:09

دکتر میم همیشه می‌گفت وقتی بین آدم‌هایی قرار می‌گیری که بدی جزو ذاتی وجودشان است، سه تا راه داری: مهاجرت کنی و بروی، شبیه خودشان بشوی، بمانی و زور بزنی که اوضاع را درست کنی. البته این را هم اضافه می‌کرد که این گروه آخر معمولا در اوج ناکامی می‌میرند! حالا من این روزها هروقت جلوی آینه می‌روم حس می‌کنم چقدر روز به روز قیافه‌ام بیشتر به گروه سومی‌ها شبیه می‌شود. عین این جنگنده‌هایی که هی مشت می‌خورند، هی همه صورتشان تکه‌پاره می‌شود، هی خون می‌چکد از سر و روی‌شان اما باز هم امید دارند و کنار نمی‌کشند. شما اسمش را بگذارید یک جور زشتِ دوست‌داشتنی نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : انتخاب,انتخاب رشته,انتخابات ریاست جمهوری آمریکا,انتخاب رشته ارشد 95,انتخابات 88,انتخابات مجلس,انتخابات ریاست جمهوری 96,انتخاب اسم,انتخاب رشته ارشد,انتخاب اسم دختر, نویسنده : nikolaaa بازدید : 192 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

سلام بیداری قبل از طلوع آفتاب، سلام صبحانۀ هول هولکی، سلام ایستادن در صف تاکسی اول صبح، سلام خوابیدن طول مسیر، سلام نگرانی دیر رسیدن،  سلام «سلام، سلام، سلام» گفتن‌های تند تند، سلام چای‌های پشت هم، سلام صدای تق‌تق کیبوردها، سلام منتظر عصر شدن، سلام خستگی راه برگشت، سلام ولوشدگی روی تخت تا سر شب، سلام چرت زدن پای پایان‌نامه، سلام شب‌خوابیدن‌های زود، سلام زندگی کارمندی!

نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 167 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

«ف» راست می گوید، خیلی‌وقت‌ها حس‌هایی که آدم‌ها به ما می‌دهند از کاری که برایمان می‌کنند، مهم‌تر است. من خودم از آن‌هایی هستم که تمام عمرم را با حس‌هایی که از آدم‌ها می‌گیرم می‌گذرانم. اینطوری می‌شود که یکهو یک عصر تابستانی دلتنگ کسانی می‌شوم که یک روزی حس خوبی بهم داده‌اند. مربی ورزش روزهای نوجوانی‌ام و لبخندهای قشنگش، دختر غریبه توی دانشکده و سلام‌های مهربانش، راننده پیر سرویس دبیرستانم و صدای پر محبت‌اش، همکار قدیمی و صدای بامزه قهقهه‌هایش و... نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 201 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

می‌توانید فکر کنید خل شده‌ام، شاید هم خل بودم. ولی خب حقیقت این است که من خیلی جوراب دوست دارم. یعنی قضیه از دوست‌داشتن هم گذشته و به یک نوع وابستگی تبدیل شده. طوری که برای هر محیطی جوراب خودش را دارم. جوراب مخصوص کتانی، جوراب مخصوص کفش باز، جوراب کفش نیمه‌باز، جوراب رو فرشی، جوراب مهمانی و جوراب خواب! بله درست شنیدید، من لباس خواب ندارم اما جوراب خواب دارم و اصلا نمی‌توانم تصور کنم کسی بدون جوراب بخوابد. اگر یک شب جوراب خوابم همراهم نباشد، عمرا خوابم نمی برد، اگر هم خوابم ببرد کابوس می بینم، اگر هم خوابم ببرد و کابوس نبینم، قطعا مرده‌ام و صبح روز ب نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : تولیدی جوراب جانباز,جوراب جانباز, نویسنده : nikolaaa بازدید : 206 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

زن‌ها هر روزی که از زندگی‌شان می‌گذرد بزرگ‌تر می‌شوند، شکسته‌تر می‌شوند، خسته‌تر می‌شوند و از کودکی‌هایشان دورتر! اما مردها صد ساله هم که بشوند، آن ته و توهای وجودشان یک کودک 7-8 ساله یا نهایتا 10 ساله‌ هست که می‌تواند وقت خواندن یک کتاب خنده‌دار حتی وسط یک جمع رسمی هرهر بزند زیر خنده، یا پشت فرمان یک‌دفعه ذوق کند و بستنی‌فروشی آن‌طرف خیابان را نشان بدهد، یا از تعریف‌کردن مسخره‌ترین خاطره، بیشترین لذت دنیا را ببرد. ربطی هم به کودکِ درون ندارد. مگر زن‌ها کودکِ درون ندارند؟!  نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : مرد درونگرا زن برونگرا,مرد درون گرا,مرد درون,مرد درون زن,مرد درون آینه,فیلم مرد درون,رفتار با مرد درونگرا,درونگرایی مرد,دانلود فیلم مرد درون,ازدواج با مرد درون گرا, نویسنده : nikolaaa بازدید : 206 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

معمولا صبح‌ها ساعتی از خانه درمی‌آیم که نوبت مسافر سوارکردنِ آقا محمود است. آقا محمود از آن راننده‌تاکسی‌های بامرام سر کوچه‌مان است. از آن‌هایی که آهنگ درخواستی می‌گذارد، شکولات تعارف می‌کند، چشم‌پاک است، با ادب است، امن است، با صدای بلند به همه سلام می‌دهد، بوق اضافی نمی‌زند، فحش نمی‌دهد، وقتی هم از ماشینش پیاده می‌شویم آرزوهای قشنگی برای تک‌تک‌مان می‌کند. امروز همانطور که داشت از توی آینه با پسر کنار دستی‌ام حرف می‌زد و از معایب لباس تیره‌پوشیدن می‌گفت، یکهو من را نشان داد و گفت: «می‌دونی این خانوم چرا از عزیزترین مسافرهای منه؟ برا نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : زندگی مشترک آقا محمود و بانو,محمود آقا را وکیل کنید, نویسنده : nikolaaa بازدید : 217 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

توی عمر حدودا بیست و پنج ساله‌ام کارهای مختلفِ زیادی کرده‌ام اما هنوز هم اگر در طول روز چند دقیقه‌ای وقت خالی گیر بیاورم به این فکر می‌کنم که وقتی بزرگ شدم (!) چه کاره شوم. چه شغلی را انتخاب کنم که کامل کامل کامل راضی‌ام کند؟! نمی‌دانم چه مرضی است که افتاده به جانم. یک‌جوری شده‌ام که هر روز باید به‌میزان قانع‌کننده‌ای چیزمیز خلق کنم. قبل‌تر ها به یکی دوتا یادداشت رضایت می‌دادم و بقیه روز را به بقیه خرده‌ریزهای زندگی می‌رسیدم. ولی از آن‌جایی‌که انسان حریص است، هر روز که می‌گذرد نسبت به خلق‌کردن حریص‌تر می‌شوم! انقدر که اگر یک کارت‌تبریک درس نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 188 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 16:49

از بدبختی‌های دنیا همکار شدن با کسی است که ابروهایش، موهایش، رنگ چشم‌هایش، هیکلش و بدتر از همه صدای خنده‌هایش آدم را یاد کسی می‌اندازد، و از خوشبختی‌های دنیا این است که همکارت انقدر گندِ دماغ باشد که نهایتا هفته‌ای یک بار بخندد، آن هم به زور!

نیکولا...
ما را در سایت نیکولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikolaaa بازدید : 239 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 15:29